محمدرضا شفیعی کدکنی (م-سرشک ) در دهکده ای به نام کدکن
(نیشابور قدیم)در سال 1318 متولد شد. پس از گذراندن دوران مکتب
خانه و خواندن جامع المقدمات نزد پدر و فراگرفتن ادب تازی و پارسی
منطق و کلام و فقه و اصول در سال 1341 دیپلم متوسطه را به صورت
متفرقه دریافت کرد و به دانشکده ادبیات مشهد راه یافت. او مراحل تحصیل
را به سرعت نا دوره ی دکتری با درجه ممتاز طی کرد و استاد بی بدیل
دانشگاه تهران شد.
م-سرشک از کودکی به سفر علاقمند بود و گاه نیز غزلی
می گفت از همین روست که اخوان ثالث در نخستین دیدار دریافت
که اواهل اندیشیدن است و سرودنش در عالم رهایی و آزادگی است .
زمرمه ها اولین مجموعه شعر م –سرشک است که در سال 1344 چاپ
شد به جز زمزمه ها، دفترهای شعری با نام های شب خوانی، از زبان
برگ، در کوچه باغ های نشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب
باران، بوی جوی مولیان و هزاره ی دوم آهوی کوهی (مجموعه پنج دفتر شعر)
از او منتشر شده است.
سروده های محمدرضا شفیعی کدکنی تلفیقی از شعر و شعور است.
احساس با منطق در می آمیزد و شاعر با نگاهی عمیق به تاریخ، هستی
و جهان امروز جهانی موافق میل خود در اشعارش می آفریند. شعرهای
او دارای بن مایه اجتماعی و گاه فلسفی است و شاعر همواره می کوشد
مهمترین مباحث هستی انسان امروز را در قالب شعر بنمایاند. محمدرضا
شفیعی کدکنی امسال برای تحقیق و تدریس به آمریکا سفر کرده است.
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر! اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
تو را میستایم، تورا میستایم
تو را، ای همه روشنا، میستایم
تو را آفرین گویم ای ایزد مهربانی
تو را در همه لحظهها میستایم
نظرات شما عزیزان: